log
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فقط خدا
نوشته شده در تاریخ 90/5/7 ساعت 11:13 ص توسط محمد جابر متوسل


زندگی یک جانباز در حمام متروکه

ورامین، روستای عباس‌آباد، انتهای روستا، یک حمام متروکه آدرس محل زندگی جانباز نابینای جنگ تحمیلی است که سابقه 210 روز حضور در جبهه دارد. جانبازی که اگر روستاییان غذایی به او ندهند شاید از گرسنگی جانش را از دست بدهد. به گزارش مهر، پس از گذشت 22 سال از جنگ تحمیلی و ایجاد سازمانی دولتی برای حمایت و دفاع از حقوق جانبازان و خانواده شهدا و ایثارگران این پرسش در جامعه مطرح است که چرا هنوز شاهد زندگی رقت‌بار گروه زیادی از جانبازان جنگ تحمیلی هستیم؟


این جانباز 48 ساله سال‌هاست که در تاریکی زندگی می‌کند و از ناحیه دو چشم نابیناست. رزمنده چالاک گردان مقداد تیپ محمد رسول‌الله(ص) امروز در سایه سهل‌انگاری مسوولان زندگی می‌کند. وقتی از او پرسیدم پدرجان آیا مدرکی داری که ثابت کند در جبهه بودی و جانباز شدی؟ از زیر پتویی که سال‌ها شسته نشده بود کیسه حاوی مدارکش را بیرون آورد و گفت: همین کاغذ پاره‌ها از زندگی من مانده است. کارت شناسایی سابقه جبهه با مهر بسیج که تمامی سوابقش را ثبت کرده بود همراه با برگه‌یی که بنیاد جانبازان گواهی می‌داد غلامعلی ظفرعلی دارای 30 درصد از کارافتادگی است.

از این جانباز افغانی پرسیدم چه آرزویی داری گفت: مرگ تنها آرزوی من است. جایی را نمی‌بینم. کسی را ندارم حتی همسرم هم سال‌هاست از من جدا شده و فرزندی ندارم و مسوولان هم مرا فراموش کرده‌اند و در این حمام متروکه بیتوته کرده‌ام و هر شب منتظرم یا درندگان مرا پاره کنند یا ماری یا گزنده‌یی مرا نیش بزند... آیا مرگ توقع زیادی است؟براستی اگر حاج رضا باصری، فرمانده گردان مقداد ظفرعلی را پیدا نمی‌کرد کسی سراغی از این کهنه سرباز هشت سال دفاع مقدس می‌گرفت؟ روایت جانبازانی مانند غلامعلی ظفر علی سال‌هاست در کشور تکرار می‌شود.

فرمانده‌اش که پیگیر پرونده اوست می‌گوید: نهایت پاسخی که به من دادند این بود: باید تحت پوشش کمیته امداد قرار بگیرد. پیرمرد گوش‌هایش سنگین شده بود و یک سوال را چند بار تکرار می‌کردم. برای پاسخ به هر سوال کمی تامل می‌کرد و بعد پاسخ می‌داد. پس از هر مرتبه پاسخ دادن به سوالاتم می‌گفت: حالا چکار می‌کنند، وضع من تغییر می‌کند؟ نه می‌توانستم قولی بدهم و نه او را امیدوار کنم زیرا گزارش‌ها و گفت‌وگوهایی مانند شرح حال ظفرعلی را بارها نوشته‌ام اما وضع زندگی آنها هیچ تغییری نکرده بود. پیراهنش را بالا زد و گفت: جوون لاغر شدم... ولی یک روز بدن قوی داشتم و به تنهایی با تیربار یک گردان را حریف بودم. ظفر علی در حالی که با تیربار از ورود تانک‌های عراقی به خط مقدم جلوگیری می‌کرده بر اثر اصابت گلوله تانک مجروح شده بود.

برگرفته از :http://www.mellatonline.ir







  پیام رسان 
+ خطر خطر خطر ریتا سنگال داکار ووو چرت وپرت


+ خطر خطر خطر ریتا خانم 23 ساله 3600000دلار سنگال داکار......


+ آخه شما بگید این کجای عدالته ... مدعی زیاده ، اما پای عمل که میاد خیلی ها می لنگن ...







طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ